به گزارش روز دوشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، نارنجی پوش به عنوان تازه ترین ساخته مهرجویی كه در جشنواره سی ام به نمایش درآمد اثری ناامید كننده و سرشار از شلختگی هایی است كه تا به امروز در ساخته های این كارگردان صاحبنام بی سابقه بوده است.
فیلمی به شدت سفارشی با قصه ای در باب نظافت شهر تهران كه داستانی یك خطی، پیش پا افتاده و تخت دارد و هیچگاه به عمق نزدیك نمی شود.'حامد آبان' عكاس خبری نشریات كه در رشته خود فرد موفقی نشان داده می شود به یكباره با افتادن در فاضلاب شهری به فكر تمیز كردن خانه و در ادامه شهر خود می افتد و در این راه به استخدام شهرداری به عنوان رفتگر درمی آید!.
مهرجویی برای شیرفهم كردن مخاطب در سكانس تیتراژ خود جارو به دست گرفته و ساحل دریا را تمیز می كند و در همان حال به گل درشت ترین شكل ممكن در این رابطه حرف می زند. ورود مخاطب به دنیای فیلم نیز تند و سریع صورت می گیرد، بی آنكه آدم های داستان همچون حامد، پسرش و معلم سرخانه او را به شكلی حتی ناقص بشناسیم.
از همه بدتر كتاب مربوط به 'فنگ شویی' است كه جملات كاملا معمولی اش كه به شكل غلوآمیزی روی آن تاكید شده، به یكباره حامد را متحول كرده و جهان بینی اش را تغییر میدهد. بدون پشتوانه بودن این تحول خلق الساعه آفت بزرگ فیلمنامه نارنجی پوش است كه به عامل پیش برنده داستان تبدیل شده است.
در واقع حامد آبان برای مخاطب عام با خصوصیاتی كه مهرجویی در آن قرار داده قابل پذیرش نبوده و قادر به همذات پنداری با او نیست.به همین خاطر نیز تمیز كردن شهر كه در نهایت به تمیزی روح ختم می شود،از كار درنیامده است.
برخورد تصادفی او با رفتگر جوانی كه به جارویش روبان بسته و به آن عشق می ورزد!، وضع را وخیم تر كرده و حامد را به عكاس تنوع طلبی تبدیل كرده كه به این شغل سخت و طاقت فرسا به چشم یك بازی جذاب نگاه می كند و خش خش جاروی رفتگری برایش بیش از تمیزی شهر اهمیت دارد!.
شكل اجرای این فصل و برخورد یكباره این دو با یكدیگر نیز از عجایب فیلم است كه از كارگردان كهنه كاری مثل مهرجویی بعید می نماید.
فصل برخورد حامد با خانواده ای كه به پیك نیك به پارك آمده اند،بیشترمناسب میان پرده های آموزشی تلویزیونی است كه برای جذاب تر شدن و انتقال راحت تر پیام مورد استفاده قرار میگیرند. اغراق در این صحنه به قدری است كه آزاردهنده جلوه كرده و تفرعن حامد آبان را به عنوان یك هنرمند روشنفكر به صورت مخاطبانش می كوبد.
نكته دیگر شهرت رسانه ای حامد به عنوان نارنجی پوش است كه در آن اغراق وحشتناكی به كار رفته به گونه ای كه تیتر یك نشریات را به خود اختصاص داده است!.عجیب تر از همه اینكه تنها یك خبرنگار/عكاس عامل این شهرت شده و در هر رسانه ای نیز حضوری فعال دارد!.
شخصیت پردازی در رابطه با دیگر شخصیت ها نیز دستكمی از حامد نداشته و دربسیاری موارد فاجعه آمیز جلوه می كند.برای مثال می توان به معلم سرخانه پسر حامد اشاره كرد كه شباهت چندانی به نمونه های واقعی خود نداشته و به مرور تبدیل به عضوی از خانواده شده كه حتی برای شاگردش غذا هم می پزد!.
روابطی كاملا غیر ایرانی كه حساسیت های زنانه همسر حامد را به حق برمی انگیزاند. تنها شخصیت منطقی فیلم، همسر حامد است كه خواسته منطقی اش توسط حامد رد شده و به دعوایی برای حضانت پسربچه تبدیل می شود!. بقیه آدم های داستان هم چیزی جز تیپ نبوده و كمتر رگه هایی ازشخصیت پردازی را در آنها می بینیم.
داریوش مهرجویی به عنوان فیلمسازی مولف در نارنجی پوش چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ فنی برخوردی كاملا سرسری داشته و از مضمونی ارزشمند كه مورد توجه داوران جشنواره نیز قرار گرفت، فیلمی سطحی و فاقد لایه های متعدد ساخته كه فاقد تاثیرگذاری لازم روی مخاطب است.
لحن سفارشی فیلم در كنارانتخاب بازیگر سرشار از اغراقی همچون حامد بهداد برای نقش اصلی كار،پاشنه آشیل آن به حساب می آیند كه فیلم را از نفس انداخته و مخاطب را به حیرت وامی دارد.
به نظر می رسد كه نارنجی پوش را باید در ردیف فیلم سال گذشته این كارگردان(آسمان محبوب)قرار داده و با دیده اغماض از آن عبور كرده و به سرعت فراموش كرد.
فراهنگ**9173**1588